پرده اول :

از همان عكس اول متوجه شدم زاويه نگاهش با ديگران تفاوت دارد.اين را مي شد از تصاويري كه از روستاهاي بخش زيراب گرفت فهميد.افق نگاهش دور دستها را نشانه مي گرفت .

دنبالش گشتم و از دوستان سراغش را گرفتم .گفتن سيدي جوان از اهالي روستاي پاشاكلاي بخش زيراب كه گاهي با گلايدر در آسمان زيراب پرواز مي كند، اين لحظات را ثبت مي كند.اولين بار كه ديدمش ،سادگي خاصي را در چهره اش مشاده كردم . جواني حدودا سي و دو سه ساله با ته ريشي بر صورت و موهايي كه به سادگي هر چه تمام تر به سمت راست صورتش شانه كرده بود . به هم معرفي شديم و من از عكسهاش و كادر بندي مناسبش در شرايط پرواز با گلايدر تعريف كردم و او در كمال افتادگي چند جمله پاسخم را گفت .

پرده دوم:

هر روز خبرهاي متفاوتي از گروه هاي تكفيري و سلفي ، خصوصا داعش ، اين دست پرورده صهيونيسم و آل سعود ، به گوش مي رسد . يك روز از عراق ، يك روز از سوريه . آنها در بيانيه هاي پي در پي خبر از نقشه شومشان جهت تعرض به بارگاه ائمه هدي مي دهد و دل شيعيان را به درد مي آورند .

پرده سوم: محرم 94 در حال عزاداري در روستاي شيردره شهرستان سوادكوه هستيم . صداي لبيك يا حسين و يا ابالفضل محوطه مسجد را پر كرده است . ناگهان خبري دهان به دهان مي چرخد . يكي از پاسداران سوادكوه در دفاع از حرم عمه اش حضرت زينب (س) و در ماه عزاي سيد و سالار شهدا به جدش پيوست و عند ربهم يرزقون شد .

پرده آخر:

هنوز باورم نميشد ، داشتم به عكسش نگاه مي كردم كه لبخند مي زد . در حالي كه كاپ قهرماني مسابقات اسكي در دستانش بود . توي عكسي ديگر كنار هواپيماي كوچكي آماده پرواز بود . اين همان سيد جوان با ته ريشي بر صورت است كه با اين سن جوانش اين همه مهارت كسب كرده است .

از آن روز كه برا ي اولين بارديدمش و بعد چند باري كه پروازش را مشاهده مي كردم و تا الان ، كه دارم برايتان مي نويسم باورم نميشود كه آن جوان ساده و صميمي پاشاكلايي يك پاسدار و مهمتر از آن سرهنگ پاسدار بوده است .

اين جوان نه تنها از نظر جسمي يك قهرمان بوده است بلكه آنقدر روحش را پرورش داده بوده كه دارم برايش دنبال واژه مناسب مي گردم كه بتواند ذره اي از افتادگي و متاننت او را جبران كند.

او كه تحصيلاتش را هم تا سطح تكميلي ادامه داده بود و به درجات عالي رسيده بود. حالا دوسال از آن روزها مي گذرد و او سي و پنچ سالگي را پشت سر گذاشته ، خدمات شايان ذكرش را از زبان همرزمان و هم سنگرانش مي توان شنيد ، روح بلند ش را مي توان از جوانان روستانش پرس و جو كرد كه تا بعد از شهادتش خيلي ها نمي دانستن كه چه گوهري را دارن هر روز مشاهده مي كنند و حالا با حسرت از آن روزها ياد مي كنند .

حالا خيالمان راحت است كه حرم عمه اش حضرت زينب (س) با وجود دلاوران چون او هميشه حرم امن الهي است .

محرم كم كم از نيمه گذشته است دسته هاي عزاداري خود را براي اربعين سيد الشهدا آماده مي كنند .

امسال ما در سوادكوه دو اربعين داريم اربيعين سيد الشهدا و اربعين روح الله سوادكوه .

روح الله ايي كه نمي شناختيمش!